Mah&Mahi Diary

خواب Mah Mahi
Mah Mahi دوشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۰۶ ب.ظ

خواب

من و ماهی امروز ظهر دو ساعت خوابیدیم ولی الان هر دو مون عین گاو خوابمون میاد

ما کلا بین دوستامون به کوآلا معروفیمXD

خب دیگه شب بخیر همگیییییییی

بعد مدت ها دارم یازده میخوابم

باید کم کم خوابم رو برسونم به 10 که بتونم 8 ساعت خوابم رو کامل کنم که تو کلاس نخوابم

بزارید اینم بگم

شنبه من شب دیر خوابیده بودم و زنگ دوم شدیداااا خوابم میومد

بعد دینی داشتیم و دینی کلا اینجوریه که بحثای بزرگی باز میشه که فقط دو صفحه میخونیم:|

من دیدم خوابم میاد کاپشنم رو پوشیدم کلاهش رو کشیدم رو سرم جوری که چشمام دیده نشه.

بعد ماسکم داشتم. دستم رو گذاشتم زیر چونم و بخواب که بخوابیم.

هر از گاهی چشمام رو باز میکردم از بغل دستیم میپرسیدم کجا رو داره میخونه بعد دو باره میخوابیدم.

یه جایی من چشمام رو باز کردم که دیدم آخر صفحه رو خوند بعد دوباره خوابیدم یهو شنیدم که معلم گفت:

سعیدی. سعیدی کیه؟

یهو عین جن زده ها پریدم و دستم رو بلند کردم و گفتم منم. بعد هی هی بغل دستیام نشون میدادن که کجاست منم گفتم میدونم کجاست معلم فکر کرد که میگم نمیدونم کجاست. شروع کرد با صدای بلند به من گفت که ما یه ساعته داریم اینجا داستان میگیم و بحث میکنیم و تو خوابیدی و الان میگی نمیدونم کجاست و فلان و فلان.

منم گفتم نخوابیده بودم و من نگفتم که نمیدونم کجاست گفتم میدونم کجاست...

بغل دستی هام هم تایید کردن نشست سر جاش

خلاصه خیلی خوب پیچوندم و انکار کردم که خوابیدمXD

*پیدا کردن عکس برا تصویر مطلب یه دردسر بزرگه:)

Last Comments :
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Made By Farhan TempNO.7