یه فرشته باز اومد:)
های گایز
من بعد مدت ها اومدم اینجا یه پستی بزارم
هر روز هزار بار اینجا رو باز میکنم ولی رو مود پست گذاشتن نیستم
و چیزی هم برا گفتن ندارم
چون افراد زیادی اینجا چیزایی که مینویسم رو نمیبیننTT
ولی اومدم خالی بشم
امروز رمان یکی از بچه های تل رو شروع کردم به خوندن به اسم Blue Buterfly
هنوز 15 صفحه خوندم و حسابی بغض کردم
با آهنگ Hate You از جونگ کوک که الان داره پلی میشه وادارم میکنه گریه کنم...
اینروزا قصد دارم یه رمان بنویسم به اسم Death Dance که به اصرار دوستان میخوام بنویسم:)
کلی ایده براش دارم ولی وقتی برا شروعش ندارمTT
از یه طرف درسا و از یه طرف فشار روحی که درسا و اطرافیان بهم وارد میکنن
وقت خالی خیلی کمی دارم که ترجیح میدم سریال ببینم یا تو وبلاگ اکسدیز فعالیت کنم
شما ها چیکار میکنین؟
یکم از خودتون بگین
راستی فردا قراره برم عروسی پسر عمم و خیلی گشادیمه که موهامو صاف کنمTT TT
قراره چهارشنبه هفته بعد هم بریم اردو
براش خیلی خوشحالم
خودشم هر چی خز تو کلاس هست قرار نیست بیان در نتیجه قراره خیلی خوش بگذره
دوستم گفته فیلم میزنم به گوشی بیارم تو اتوبوس ببینیم
منم باید فضای گوشی مامانم رو خالی کنم ولی فکر نکنم بتونم فیلم بزنم توش
چون گوشیش به لپ تاپم وصل نمیشه به خاطر فضای پرش
کلی حرف برا گفتن دارم ولی رو مود نوشتنش نیستم و میدونم که قرار نیست هیچکی همینی که نوشتم هم بخونه و اگه خوند فکر نکنم جوابی بده
داره به این فکر میکنم اینجا رو بپاکمTT